جدول جو
جدول جو

معنی قلعه مشیز - جستجوی لغت در جدول جو

قلعه مشیز
(قَ عَ مُلْ لا حُ سَ عَ)
قصبۀ مرکز بخش مشیز شهرستان سیرجان، واقع در 114هزارگزی خاور سیرجان، در مسیر شوسۀ کرمان به سیرجان، موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 700 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، حبوبات، میوه جات و شغل اهالی زراعت، مکاری گری، گله داری و صنایعدستی زنان قالی بافی بدون نقشه است. این ده بخشداری و پست و تلگراف و پاسگاه نگهبانی و دارایی و دبستان و چند دکان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ)
قلعه قلعه بشیر، قلعه ای در زوزن. (از منتهی الارب). از قلاع بشنویه اکراد از نواحی زوزان است. (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان ج 1) (اللباب)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رِ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد، واقع در 18هزارگزی شمال باختر اردل و 20هزارگزی راه مالرو عمومی. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 321 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، انگور، سیب، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان قالیبافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ جَ)
ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت، واقع در یک هزارگزی جنوب سبزواران. سر راه فرعی سبزواران به کهنوج. سکنۀ آن 25 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ عَ بِ)
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد، واقع در 3هزارگزی جنوب خاوری بجنورد و سر راه شوسۀ عمومی بجنورد به اسفراین. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 307 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، بنشن، میوه جات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 150هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و سرراه مالرو مغو به راه زن. این ده کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ اَ کَ)
ساکن در قلعه. نشیننده در قلعه، محصور. (آنندراج) ، طرف بازی شطرنج که به قلعه رفته باشد. رجوع به قلعه رفتن شود
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ رَ)
دهی جزء دهستان علمدار گرگر بخش جلفا شهرستان مرند، واقع در 44هزارگزی شمال باختری مرند و 10هزارگزی خط آهن جلفا به تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل است. سکنۀ آن 122 تن، آب آن از چشمه ومحصول آن غلات، حبوبات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شی شَ / شِ)
دهی است از دهستان کاریزنو بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در49هزارگزی شمال باختری تربت جام و سر راه مالرو عمومی تربت جام به فریمان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است. سکنۀ آن 987 تن است. آب آن ازقنات و محصول آن غلات، پنبه، و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ شَ)
دهی است از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول، واقع در 6هزارگزی جنوب دزفول و 6هزارگزی جنوب غربی دزفول به شوشتر. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن گرمسیری مالاریائی است. سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از رود خانه دزو محصول آن غلات، برنج، کنجد و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در 5هزارگزی باختر فلاورجان و 4هزارگزی باختر جادۀ شهرکرد به اصفهان. موقع جغرافیایی آن جلگه وهوای آن معتدل است. سکنۀ آن 227 تن است. آب آن از کاریز و محصول آن غلات، صیفی، پنبه، برنج و شغل اهالی زراعت و گله داری، و صنایع دستی زنان کرباس بافی است. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلعه نشین
تصویر قلعه نشین
کلات نشین، کلاتبان، کلاتمان
فرهنگ لغت هوشیار